داستان منم مثل خیلی از شماهاست. ۲۰سال درگیر نازایی بودم … چه کارها که نکردم؛ از طب سنتی بگیر تا طب شیمیایی. هرکی هرجا میگفت میرفتم؛ از رمال بگیر تا عطار. هر دکتری که بهم پیشنهاد میدادن رو میرفتم. چه دردایی که تحمل نکردم؛ اونا به کنار، حرف و سخن اطرافیان که از هرچیزی دردناک تر بود. هر چی از سختی ها و ناامیدی هایِ این مسیر بگم، کم گفتم.
خلاصه بعد از کلی دوندگی، یکی از دکترا (که انشالله خدا خیرش بده) مارو به کلینیک نوین معرفی کرد. من سال ۹۷ توی مرکز نوین، پرونده تشکیل دادم و مشاوره اولیه بهم امید چندانی نداد. با کلی گریه، دارو هامو گرفتم و رفتم خونه. ولی باز با خودم گفتم برم همون یه درصد هم شاید نتیجه ای داشت. بعد از مصرف داروها، تخمک کشی انجام دادم و حاصلش دو بسته جنین شد. زمان انتقال جنین که رسید، بهم گفتن رحم ت ضخیمه. این شد که عمل هیستروسکپی برام انجام دادن و آمپول دکا زدم.
بعد از چند ماه هم انتقال دادم؛ ولی منفی شد. انگار کل دنیا رو سرم خراب شده بود. از همه جا ناامید، دچار افسردگی شدم. اون موقع دیگه درمان رو ادامه ندادم.
سال ۹۹ شد و دوباره با کلی نذر و نیاز رفتم نوین که آخرین امیدم، ینی همون یک بسته باقیمونده رو انتقال بدم. دوباره رحم شرایط لازم رو نداشت، چند ماه داروهای قوی و دو دوره هم دکا مصرف کردم تا بالاخره شرایط برای انتقال دومم مهیا شد. اینو بگم که فقط متوسل به خدا شدم. توی دو مرحله برام انتقال دادن ودر کمال ناباوری جوابم مثبت شد!
اون زمان اوج کرونا بود. همه چی داشت خوب پیش می رفت، سونوی قلب بچه هم خوب بود. کلا استراحت مطلق بودم و از خونه بیرون نمیرفتم. اما چشمتون روز بد نبینه! کرونا خیلی شدیدی گرفتم. اینو میخوام بگم تا خدا نخواد و امید نداشته باشی، برگی از درخت نمیوفته! سونوی ان تی رفتم و راستش امیدی نداشتم بچه م مونده باشه … ولی به محض شنیدن صدای قلب کوچیکش، از جا پریدم! باورم نمیشد …
روزی هزاران بار خدارو شکرگزارم و پرسنل نوین رو دعا می کنم. کادر نوین واقعا عالی هستن❤️
انشالله خدا دامنِ همه اونایی که آرزوی داشتن این میوه شیرین رو دارن، سبز کنه … الهی آمین.️