سال اولی که ازدواج کردم اصلا به فکر بچه نبودم. اما بعد که تصمیمشو گرفتیم، هرچی اقدام کردیم نتیجه ای نداشت. رفتم آزمایشات اولیه و سونوگرافی دادم و معلوم شد هیچ مشکلی ندارم. خلاصه دکتر اینبار برای همسرم آزمایش نوشت. توی آزمایشگاه که جوابشو خوندم، انگار دنیا رو سرم خراب شد. اسپرم همسرم صفر بود!
تا خونه اشک ریختم. تا چند وقت کارم شده بود فقط گریه کردن و غصه خوردن. همون موقع ها خواهرشوهرم میومد مرکز نوین و در نهایت انتقالش مثبت شد. بهش گفتم از اونجا اسم یه دکتر واسه بررسی و درمان مشکل اسپرم صفر بپرس. دکتری رو از نوین معرفی کرده بودن؛ اما از شانس ما، کرونا شروع شد.
بعد از یکی دوسال که موج کرونا یه کم آروم شد، بالاخره وقت گرفتم و اومدم نوین. برای همسرم عمل بیوپسی انجام دادن و از بافت بیضه تونستند اسپرم بگیرند. دوره درمان دارویی رو شروع کردم و درنهایت عمل تخمک کشی انجام شد. چون ذخیره تخمدانم پایین بود، فقط یک بسته برام تشکیل شد. همونو انتقال دادیم اما متاسفانه منفی شد.
باز هم ناامید نشدم… دوباره وارد سیکل درمان شدم، دارو مصرف کردم و تخمک کشی انجام شد. اینبار هم یک بسته تشکیل شد، ولی با کیفیت و تعداد بیشتر. انتقال جنین دادم و خوشبختانه اینبار دیگه مثبت شد!
اما بعد از مدتی، یک خونریزی شدید کردم. سریع رفتم سونوگرافی که ببینم بچه م سقط شده یا نه. اونجا بود که متوجه شدم خدا به ما لطف کرده و دوقلو باردارم .
چهاردهم اسفندماه ۱۴۰۱ ، خدا یه دختر و پسر دوست داشتنی و سالم بهمون هدیه داد.
امیدتون رو از دست ندین! خدا اگه بخواد، میشه… البته باید خودتونم حرکت کنین تا خدا برکت بده.
به امید روزی که هیچ خونه ای بدون بچه نباشه. آمین!