داستان‌های زندگی شما

شیرینی زندگی ما

موقعی که خانم دکتر گفت یک ساک دیده میشه. یکی از پرسنل محترم مرکز نوین که فرم صورتی رنگ پوشیده بود، صلوات فرستاد و چشمای من پر از اشک شوق بود …

خواندن ادامه داستان